دریــــایــی آبـــی
فردای روز ازدواجش رفیقش می بینه با اعصاب خورد نشسته ملت که زن میگیرن لااقل دو سه ماهی سرحالن، تو چرا از همین روز اول حالت خرابه؟ پسره میگه: اگه تو هم دیشب جای من بودی، الان حالت اینجوری بود. رفیقش می پرسه: مگه چه خبر بود دیشب؟ میگه: والله من دیشب کارم که با خانوم تموم شد به عادت لعنتیِ همیشه دست کردم تو جیبم یه ایران چک پنجاهی رفیقش یک ربع می خنده، بعد به زور جلو خودشو میگیره، میگه: بی خیال بابا، حالا خانوم که نفهمیده جریان چیه. یارو میگه: بابا حالم که سر این جریان خراب نیست... بدبختی اینه که وقتی پول رو دادم، خانوم هم فوری ده تومن بقیه پولم رو پس داد.برو عزیزم شرهر گیرت میاد بی خیال
نظرات شما عزیزان:
قالب جدید وبلاگ پيجك دات نت |